سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کژی با دانش راست می شود . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :3
کل بازدید :8241
تعداد کل یاداشته ها : 3
103/9/1
4:31 ع

نویسنده ی مقاله حسین ربیعی،    انتشار با ذکر منبع بلا مانع است.

گرفتن وضو و با طهارت بودن

معطر بودن محل دعا و بوئیدن رایحه ی خوش (عزیزان همه عود تهیه نمایید مهم است)

صدقه کنار گذاشتن و فورا دادن به فقراء و مستمندان یا مراکز درمانی جهت بیماران بی بضاعت (بنده قلک صدقه ام را هر مدت که خالی می کنم به یک داروخانه یا یک مرکز درمانی می دهم که اگر بیمار فقیری آمد از این مبلغ او را درمان کنند. دلیلم بر این کار این است که می اندیشیدم چه کسی از فقیر گرسنه مستحق تر است. و بعد از دو ماه در یک داروخانه وقتی زن فقیری التماس دارو برای نوزاد بیمارش می کرد فهمیدم که فقیرِ بیمار وضعش دو برابر، از فقیر گرسنه بدتر است. زیرا درد بیماری هم بر درد گرسنگی اش افزون است.)

رو به قبله نشستن

به خدا گمان نیکو داشتن. (وقتی انسان با تمام وجود  باور دارد که خداوند خواسته ی معقولش را می دهد آری خداوند گمانش را دوست دارد.)

با اخلاص خدای را طلبیدن و در تنهایی بودن هنگام دعا(معمولا در جلو جمع یا فرد دیگر شما نمی توانید خالص باشید و نا خواسته کمی و اندکی ممکن است رل بازی کنید و وارد برخی نقش ها می شوید، آری وقتی می خواهید زار زار گریه کنید نمی کنید.)

پاک بودن بدن از حرام خیلی مهم است. ما برخی اوقات ناخواسته پول حرام وارد چرخه ی پول مان می شود و تنها راه حل یک روز روزه گرفتن قبل از دعاست. البته چند روز قبل از دعا یا ختم مهمی که دارد حتما حتما غذای بی شبهه بخورد. حتما از مال اندک خود بخورد و بنوشد و سعی کند با پول دیگران زندگی نکند. جهت بازدیدکنندگان خارج از کشور عرض می کنم که گریدت کارت و مستر کارت زندگی با پول دیگران است و پول شما نیست و چه بهتر که سیستم زندگی خود را طوری تنظیم کنید که به این نوع سیستم پولی نیاز نداشته باشید. تقریبا همه شما بزرگسالان به استثنای بنده البته ، وام گرفته اید و این زندگی کردن با پول دیگران است.

حضور قلب داشتن. نه اینکه با اکراه دعا کنیم و در حالیکه قلب ما پر از عصبانیت از خداست و نفرت و انزجارسرائی ها و گله کردن های طلبکارانه.

پا فشاری و اصرار در دعا: البته یاد آور می شوم که ما اصرار به دعا می کنیم اما در همان حال ضرف وجودمان را آنقدر وسیع می کنیم که اگر به حاجت مان نرسیدیم دچار دلتنگی و ملال و ملامت گذاری ها با خداوند کریم مان نشویم. گاهی وقت ها خداوند اجابت را آنسوی آستانه ی تحمل ما قرار می دهد. او می خواهد تو را برای صبرهای بزرگتر و بزرگسالی تربیت کند اگر از همان نوجوانی همه چی بگیریم معلوم نیست چه بلایی سر خودمان می آوریم! مثال: خدایا این دختر رو به من بده اون دختر رو هم بده همه رو بده...!!!

درخواست بخشش از خداوند کردن و توبه کردن و کمی ذکر استغفرالله و اتوب الیه

اسماء الحسنی 99 اسم خداوند هستند که آنها را نام بردن و بعد طلب حاجت کردن بسیار نیکو و اثر گذار و تکنیکی است که خود خداوند به ما آموخته است.

در اجتماعات دعا شرکت کنید و آنجا خواسته هایتان را هم مطرح کنید.

اول دعا برای همه ی مردم و دیگران و بعد خودمان.

اظهار خشوع و خضوع و تواضع و فروتنی در دعا. متاسفانه برخی برعکس عمل می کنند مثلا برای خدا خط و نشون می کشند و خط قرمز تعیین می کنند که اگر این حاجت منو ندی تا یک هفته نماز نمی خونم یا نعوذ بالله میگویند خدایا نشون بده که قدرت داری!! خب معلومه که خدا قدرت دارد و شما با این ادبیات تعبیر به این می کنید که اگر حاجتم را ندهی یعنی اینکه قدرتش رو نداشتی!!! این ادبیات متأسفانه در جامعه رایج شده است مثلا به کسی می گویند برای خودم متأسفم که فکر می کردم به من کمک می کنی و آدم خوبی هستی! این حرف یعنی اینکه شما اهل کمک نیستی و آدم خوبی هم نیستی! متلک پرانی در پوشش جملات ادیبانه ای که باب شده و رندی منفی صفتی است. ما نباید این گونه جملات را که یادگرفتیم با دیگری به کار بگیریم زیرا او هم به دیگری می گوید و بعد از یه مدت نسخه ی آپدیت شده اش (متلک ادیبانه ی ورژن جدید) دوباره به ما برمی گردد.

بلند کردن دستها خیلی مهم است. سجده کردن خیلی مهم است. وقتی شیطان از خداوند اجازه گرفت که از چهار طرف بتواند به انسان ورود کند و او را وسوسه کند، فرشتگان تأسف کنان نزد خداوند آمدند و بیان داشتند که این انسان شکست می خورد شیطان را نمی بیند که وارد شده و در نتیجه انسان نمی تواند جلوی شیطان را بگیرد. خداوند در پاسخ به فرشتگان فرمود: شیطان با این همه زرنگی اش ورود به انسان از دو طرف را یادش رفت اجازه بگیرد از بالا و از پائین. وقتی انسان دستش به آسمان می رود راه شیطان بسته می شود و وقتی که انسان به سجده می رود بازهم راه ورود شیطان به قلب انسان بسته می شود و فرصت خوبی است تا بدون هیچ وسوسه ای و هیچ دخالتی از شیطان، با خداوند خود، راز و نیاز کنیم و دعایی خالص نماییم.

با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کند.

اول و آخر دعا صلوات بفرستد.

اشک بریزید. آب از چشم باریدن از خوف خداوند و اشک ریختن به شوق پیروزی در آخرت و ورود به بهشت، در اجابت دعا اثری عظیم دارد.

حاجت خود را به زبان بیاورید. با وضوح.

داشتن انگشتری از عقیق یا فیروزه که در اجابت دعا موثر می افتد.

منع از خواسته های نامعقول که اجابت نمی شوند. مانند کسی که بدون رفتن به درس، می خواهد فوق لیسانس بگیرد، یا بیکار در خانه نشسته است و ذکر یا غنی و یا مغنی می خواند و حتی کمک هم به خانواده نمی کند. برای انتقام گرفتن از دشمنان ذکر یاجلاد یاجلاد می خواند به خیال خام خود!!

این ها کارهایی بود که باید انجام می دادیم یک سری کارها هم نباید انجام دهیم تا دعا مستجاب شود. نباید ها حتی از باید ها هم مهم ترند. مثل عاق والدین شدن، تأخیر در نماز و سبک شمردن، نفاق با برادران دینی، خباثت، سوء نیت، وجود آلات و وسایل لهو و لعب در محل دعا یا ادوات قمار، خوردن مال حرام، ترک امر به معروف و نهی از منکر(اگر خجالتی هستید وبلاگ بزنید)، عدم شناخت خداوند، عدم ظرفیت.

قبولی دعای همه ی شما عزیزان را ان شاء الله با رعایت آداب دعا، آرزومندم.

نویسنده مقاله: حسین ربیعی


  
  

نحوه تشکیل جلسات

علامه طباطبائی فرمودند: مرحوم قاضی همیشه در ایام زیارتی، از نجف اشرف به کربلا مشرف می شد، هیچگاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این سرّ احدی مطلع نشد؛ جز یک نفر از کسبه بازار ساعت ( بازار بزرگ) که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند؛
آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. مرحوم قاضی خیلی عصبانی شدند و گفتند: « همه می دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتی نکرده ام. »

مرحوم علامه طهرانی می فرماید: این داستان را سابقاً برای بنده، دوست معظم حقیر،  حجة الاسلام سید محمد رضا خلخالی (ره) اینطور نقل کرد: « چون آن مرد کاسب از مشهد مقدس به نجف اشرف مراجعت کرده به رفقای خود گفت: گذرنامه من دچار اشکال بود و در شهربانی درست نمی شد و من برای مراجعت، به آقای قاضی متوسل شدم و گذرنامه را به ایشان دادم و ایشان گفتند: فردا برو شهربانی و گذرنامه ات را بگیر!
من فردای آن روز به شهربانی مراجعه کردم، شهربانی گذرنامه مرا اصلاح کرده و حاضر نموده بود؛ گرفتم و به نجف برگشتم.دوستان آن مرد گفتند: آقای قاضی در نجف بودند و مسافرت نکرده اند. آن مرد خودش نزد مرحوم قاضی آمد و داستان خود را مفصلاً برای آقای قاضی گفت و مرحوم قاضی انکار کرده و گفت: همه مردم نجف می دانند که من مسافرت نکرده ام. آن مرد نزد فضلای آن عصر نجف اشرف چون آقای حاج سید علی خلخالی و نظائر هم آمد و داستان را گفت. آنها به نزد مرحوم قاضی آمده و قضیه را بازگو کردند و مرحوم قاضی انکار کرد و آنها با اصرار و ابرام بسیار، مرحوم قاضی را وادار کردند که برای آنها یک جلسه اخلاقی تربیت داده و درس اخلاق برای آنها بگوید. در آن زمان، مرحوم قاضی بسیار گمنام بوده و از حالات او احدی خبر نداشت؛ و بالأخره قول داد برای آنها یک جلسه درس اخلاق معین کند و جلسه ترتیب داده شد ... »

موضوع جلسات

ایشان معمولاً دو جلسه در دو زمان داشتند. یکی نشست قبل از ظهر بود که دو سه ساعت مانده به ظهر می رفتند خدمت ایشان که آن نشست، اختصاصی نبوده و احیاناً افراد متفرقه هم می آمدند و یکی هم جلسه قبل از غروب بوده، یک ساعت، یک ساعت و نیم مانده به غروب و مختص شاگردان خاصه شان بود. آقای قوچانی می فرمودند: در طول این چهارده سال هر دو جلسه را ملتزم بودم و جلسه عصر بسیار پربار بود و ملحق می شد به نماز مغرب و عشاء. نماز را در خدمتشان می خواندیم و بعد متفرق می شدیم. آن موقع تعداد این شاگردان حدوداً چهارده پانزده نفر بودند. از جمله: مرحوم علامه طباطبائی، آشیخ علی اکبر مرندی، آیت الله بهجت، مرحوم شیخ تقی نوری که خیلی پربار و پخته بودند. جناب آقای سُها نقل می کردند: از جناب حاج شیخ محمد حسین خراسانی شنیدم که به سالیانی دراز ملازم آن بزرگوار بوده است که: « مرحوم آقا (قاضی) شبها جلسه اخلاق داشتند و چراغ روشن نمی کردند و به همان تاریکی بعضی از علماء نجف که اهل باطن بودند به آن مجلس حاضر می شدند و غالباً صحبت در «معرفة النفس» بود و تهذیب اخلاق و صحبت عرفان هم می فرمودند ولکن بیشتر در همان معرفت ذات انسان و خودشناسی بود و اگر ناشناسی وارد می شد صحبت را تغییر می دادند و در اطراف زیارت سیدالشهداء علیه السلام صحبت می فرمودند و می فرمودند که استعدادات مختلف است، هر حرفی را به هر کسی نمی شود گفت. »

ایشان اجازه نمی داد که جلساتش را ضبط کنند. آیت الله سید عباس کاشانی می گوید: « آن موقع تازه ضبط صوت آمده بود. بعضی از کسبه از این وسایل داشتند و دادند به طلبه ای که می رفت درس آقا تا بیانات ایشان را ضبط کند. وقتی آقای قاضی ملتفت شدند، به آن طلبه فرمودند: با کمال شرمندگی و اعتذار فعلاً منت بر من بگذارید و سر درس دیگری بروید.»


  
  

 

سؤال: رابطه مؤمنان با یکدیگر باید چگونه باشد؟

پاسخ: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «المؤمن مرآة المؤمن» «1» مؤمن، آئینه مؤمن است. این تشبیه بسیار زیبا، مى‏تواند نکات بسیارى را در بر داشته باشد که به برخى موارد اشاره مى‏کنیم:

1- مثل آئینه باشیم، هم زیبایى دیگران را ببینیم و هم نقاط ضعف آنان را. مثل مگسى نباشیم که فقط روى زخم و جراحت مى‏نشیند.

2- مثل آئینه باشیم، نه مثل ذرّه بین. عیب مردم را

بزرگ‏تر از آنچه هست نبینیم.

3- مثل آئینه باشیم، نه مثل شانه. آینه روبرو معایب را مى‏گوید ولى شانه پشت سر رفته و در میان موها مى‏گوید.

دوست دارم که دوست عیب مرا همچو آئینه پیش رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان‏ پشت سر رفته مو به مو گوید


4- آئینه، مراعات مقام و شخصیّت افراد را نمى‏کند و گرفتار تهدید و تطمیع نمى‏شود.

5- آئینه زمانى مى‏تواند کارائى داشته باشد که غبار نگرفته و صاف و صیقلى باشد. انسان نیز زمانى مى‏تواند انتقاد سازنده داشته باشد که خودش معیوب نباشد.

6- شکستن آئینه به خاطر آنکه عیب ما را نشان مى‏دهد خطاست، آزردن کسانى که انتقاد مى‏کنند نیز نارواست.

7- اگر آئینه را بشکنند، قطعات آن هم عیب ما را نشان مى‏دهد. مؤمن را نیز اگر اذیّت کنند، باز دست از کارش برنمى‏دارد.

8- آئینه به خاطر صیقلى بودن عیب ما را مى‏گوید. مؤمن نیز بر اساس صفا و صداقت باید عیب برادر دینى خود را بگوید نه بر اساس کینه و انتقام.

9- آئینه عیب ما را در خود نگاه نمى‏دارد، همین که از برابر آن کنار برویم، عیب ما از صفحه آن پاک مى‏شود. مؤمن نیز باید روبرو عیب را تذکر دهد و چون از او جدا شدیم،

 

عیب ما را در دل خود نگاه ندارد.

10- کسى عیب خود را مى‏فهمد که بخواهد بفهمد وگرنه ممکن است انسان به آئینه نگاه سطحى بکند، ولى به فکر بررسى نواقص خود نباشد.

\پرسش هاى مهم، پاسخ هاى کوتاه(تمثیلات)،حجت الاسلام و المسلمین قرائتی


  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ دلیل اصلی قیام امام حسین را اگه میدونید به ما هم بگید
+ یادمان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد مهدی فاطمه تنهاست از او یاد کنیم
+ دم ستاره سهیل گرم که فیدای خیلی جالب میذاره
+ از عمر آموختم که در برابر طوفان کوه می باید بود نه کاه
+ سلام دوستان من بعد چهار روز اومدم
+ از نظراتی که داداش مهربون وستاره سهیل میدن تشکر می کنم وبلاگا جذابتر می کنن
+ دوست خوب اونه که...........
+ سلام یه سوال ازتون دارم: - کدوم آیه از قرآن در باره حجابه؟